خواهر موسی که در قصر فرعون کار می کرد، گفت؛ کسی را می شناسم که می تواند او را شیر دهد و مدتی بعد مادر موسی برای شیر دادن فرزندش وارد قصر شد و همه دیدند که کودک با کمال رغبت شیر می نوشید و چون آسیه اصل و نسب زن را پرسید جواب داد؛ من زن عمرانم، هارون را که دو ساله است تازه از شیر گرفتم و هنوز هم شیر دارم.
چون آسیه دید کودک پستان آن زن را قبول کرد برای نگهداری آن زن که در حقیقت مادر موسی بود فرعون را راضی کرد تا برای او حقوق ماهیانه مقرر کند و از مادر خواست در قصر مانده و کودک را شیر بدهد.
مادر موسی قبول نکرد و گفت؛ من دارای خانه و فرزند هستم و نمی توانم از آنها دست برداشته و آنها را تنها بگذارم اگر مایلید کودک را به خانه می برم و در آنجا به او شیر داده و از او نگهداری می کنم.
همسر فرعون با این پیشنهاد موافقت کرد به این ترتیب مادر موسی، او را به خانه برد و با خیالی راحت و آسوده به تربیت او مشغول شد.(1)
گویند از زمان قرار دادن موسی در صندوقچه تا دیدار مادر با کودک خانه فرعون فقط 3 روز طول کشید.
روزها و ماهها گذشت تا دوران شیرخوارگی او گذشت و مادر او را به خانه فرعون بازگردانید.